معماري در ايران بيش از 6000 سال تاريخ پيوسته دارد، دست کم از 5000 ق. م، معماري سازنده و سامان دهندهي فضاي زيست انسان است. مقصود از درک گذشته و آموختن آن، آشنايي با گوهر اساسي معماري آن زمان يعني فضاست، چيزي که ديگر زمان نميشناسد و فضاي شهري واجد همين گوهر اساسي است .
گرايش اجتماعي و معماري
عامل اصلي وحدت و هماهنگي معماري گذشته ايران در گرايش و اعتقادهاي مذهبي نهفته است. گرايشهاي مذهبي که محور اصلي آن احديت و وحدانيت است.
فرهنگ اصول حاکم و پويا
فرهنگ در برهان قاطع به معني علم و دانش و عقل، ادب و بزرگي و سنجيدگي است. هيچ هنرمند مسلماني از ميراث پيشينيان بيبهره نمانده است. سخن از سنت، سخن از اصول تبديل ناپذيري با منشأ آسماني و کاربرد آن در مقاطع مختلفي از زمان و مکان است.
اصل نظم و وحدت
نظم جهان هستي الهام بخش معماران ايران زمين بوده است و معماري اصيل سعي داشت به فضاي زيست انسان نظم دهد.معماري ايران تجلي وحدت در کثرت و تلاش براي رسيدن به يک وحدت در عالم کثرت است و با اتخاذ اجزاء بر اساس نظم صورت ميگيرد.
اصول وروديها
فضاي ورودي به عنوان يک عنصر کل نسبت به ساير فضاهاي معماري گذشته ايران از اصول و ويژگيهاي خاصي برخوردار است. کارکرد و نقش اصلي در ورودي هر فضاي محصور، تأمين ارتباط قابل کنترل ميان درون و بيرون آن فضاست و لذا متناسب با خصوصيات کارکردي و کالبدي آن طراحي ساخته ميشود. گاهي سردر و فضاي ورودي برخي از بناهاي بزرگ عمومي نقش نشانه و نماد شهري را پيدا ميکرد.
حياط (فضاي باز)
حياط، فضايي مرکزي با انتظام هندسي، دروننگر مرتبط با فضاهاي اطراف، محور سازماندهي، سرگشوده، برگرفته از باغ که تعاملي تنگاتنگ با اقليم دارد.جايگاه حياط مرکزي همواره اصول نظم فضايي و وحدت را به ذهن متبادر ميکند.
اصل گنبدسازي
گنبد نه تنها رسالت پوشاندن ابعاد بزرگي از فضا را از نظر ايستايي دارد بلکه يکي از مهمترين نمادهاي معماري ايراني بهشمار ميرود. از مهمترين خصوصيات گنبد در ايران اين است که «گنبدهاي ايراني بي هيچ چوب بست و قالب ساخته ميشد».
اصل طبيعت
هماهنگي با طبيعت و استفاده از انرژي پايدار آن همانند نور و باد… و عناصر اصلي آن مثل آب و خاک و گياه… به نحو شايسته در معماري گذشته به خدمت فضاي زيست گرفته شدهاست. معماري ايران پاسخ معمارانه به طبيعت و اقليم دادهاست. در همه دورهها آسايش فضا مطرح بودهاست.
قدمت معماري ايران به حدود هزاره هفتم پيش از ميلاد ميرسد. از آن زمان تاکنون، پيوسته اين هنر در ارتباط با مسائل گوناگون، توسعه و تکامل يافته است .
معماري ايران داراي ويژگيهايي است که در مقايسه با معماري کشورهاي ديگر جهان از ارزشي ويژه برخوردار است: ويژگيهايي چون طراحي مناسب، محاسبات دقيق، فرم درست پوشش، رعايت مسائل فني و علمي در ساختمان، ايوانهاي رفيع، ستونهاي بلند، و بالاخره تزئينات گوناگون که هريک در عين سادگي معرف شکوه معماري ايران است.
ويژگيهاي معماري ايراني
پژوهشگراني نظير نادر اردلان، هانري استيرلن، داراب ديبا، محمدرضا حائري، و ديگران جايگاه مثبت فضا يا به عبارتي «فضا محوري» معماري ايراني را در برابر «حجمانگاري» برخي ديگر از گونهها، به عنوان مهمترين خصيصه آن برشمردهاند.
با وجود ويژگي هايي چون تناسب و زيبايي سردرها، گنبدها و ايوانهادر معماري ايراني، گوهر معماري ايراني و منطق رياضي و عرفاني اين سبک جزو خصيصههاي مهم و قابل بررسي است. درونگرايي و گرايش معماران ايراني به سوي حياطها، پادياوها، گودال باغچهها، هشتيها و کلاه فرنگيها که شبستانها را گرداگرد خود گرفتهاست، از ديرباز جزء منطق ايراني بودهاست.
پيش از اين که تخت جمشيد ساخته شود، صدها ايوان و شبستان با ستونهاي چوبي و سنگي در سراسر جهان متمدن آن روز ساخته شده بود، ولي نخستين بار در تخت جمشيد ميبينيم که ستونها تا آخرين حد ممکن از هم فاصله گرفتهاند با اين که در بعضي از معابد کهن خارج از ايران (مثلاً مصر) فاصله دو ستون چيزي نظير قطر آنها بلکه اندکي کمتر است.
معمار ايراني توانست وسيعترين دهانهها را با کست افزود پيمونها به وجود بياورد و آرايشهاي گوناگون و سرگرمکننده خلق کند؛ به گونهاي که ساختمان دو اشکوب به اندازهاي از هم دور شده که گويي اشکوب زيري بعدها بر آن افزوده شدهاست.
از امتيازات معماري ايراني اين است که هرگز از مکان هندسي همگن براي پوشش استفاده نشده و از اصطلاحات و نام چفدها (قوس) و طاقها و گنبدها در زبان فارسي پيداست که بيشتر به شکل بيضي و تخم مرغ و بات (بيز) توجه داشتهاند.
در پست قبل درمورد مراحل اوليه ساخت ساختمان صحبت کرديم. در اين پست قصد داريم در مورد آخرين مراحل ساختمان سازي و نکات مهمي که بايد پيش از شروع کار در نظر بگيريد صحبت کنيم.
4- مراحل ساخت ساختمان ؛ اسکلت في ساختمان
در اين قسمت به ذکر توضيحاتي دربارهي نحوهي نصب اسکلت في در ساختمانهاي غير بتني ميپردازيم. لازم به ذکر است که کليهي مراحل ساخت ساختمان در ساختمان بتني و ساختمان في با يکديگر يکسان بوده و تنها تفاوت در اين دو نوع ساختمان در مرحلهي اسکلتبندي آنها است. در اين روش ابتدا ستونها، پلها و تيرها ساخته ميشوند و سپس پلکان بين طبقات قرار داده ميشود. ستونها قبل از قسمتهاي ديگر ساخته ميشوند.
انواع ستونها در اسکلت في بر حسب باري که بر آنها وارد ميشود، به سه دسته تقسيم ميشوند:
در اجراي اسکلت في ستونها بايد به دقت به يکديگر جوش داده شوند و هرگونه خلل در جوشها ميتواند در استحکام کل اسکلت مشکل ايجاد کند. همچنين ستونهاي في بايد از قبل به ضد زنگ آغشته شوند. اگر از ضد زنگ براي پوشش ستونها استفاده نشود، بعداً دچار اکسيد يا زنگزدگي شده و در نتيجه در آنها خوردگي به وجود خواهد آمد که اين موضوع استحکام آنها را از بين ميبرد.
5- قالب برداري و کارهاي تکميلي
در اين مرحله زير قالبها جکهايي قرار داده ميشوند تا براي مدت معيني تا سفت شدن قالبها، نيروهاي وارده را تحمل کنند. پس از اجراي اسکلت في يا قالبگيري در ساختمان بتني، نوبت به راه پلهها و ايجاد پاگردها ميرسد. پس از آن بايد عايقهاي ديوارها و سقفها نصب گردد که اين عايقها شامل عايقهاي صوتي و عايقهاي حرارتي است. عايق در مراحل ساخت ساختمان معمولاً ظرف مدت زمان کوتاهي انجام ميگيرد و پس از آن نوبت به انجام لولهکشيهاي مختلف و تأسيسات است.
پس از اتمام لولهکشي و عايقکاري لولهها نوبت به چيدن سفالها و مصالح اصلي در ديوارها ميرسد. بر روي ديوارهايي که کار قرار دادن مصالح در آنها به اتمام رسيده باشد، بتنپاشي صورت ميگيرد. اين کار معمولاً با دستگاههاي مخصوصي که بتن را با فشار به بيرون پرتاب ميکنند، صورت ميگيرد. البته در بعضي موارد براي ساختمانهاي کوچک اين کار ممکن است با دست نيز انجام گيرد. سفيدکاري يکي ديگر از مراحل ساخت ساختمان است که پس از بتنپاشي انجام ميشود و ميتوان گفت که کار نهايي ديوارها و سقف در اين مرحله انجام ميشود. در نهايت نماي بيروني بر اساس طراحيهاي قبلي صورت گرفته و نصب تجهيزات جانبي مانند شوفاژها، کابينت و… انجام ميشود.
چند نکتهي مهم
توضيح اين نکته ضروري است که قبل از آغاز مراحل ساخت ساختمان بايد مجوزهاي لازم براي شروع ساخت و ساز از نهادهاي مربوطه دريافت شود. پروانهي ساخت ساختمان از مهمترين مجوزهاي ابتدايي است که بايد قبل از آغاز ساخت و ساز دريافت شود؛ در غير اين صورت شهرداري از هرگونه عمليات ساختماني ممانعت بعمل خواهد آورد.
نکتهي ديگري که لازم است به آن اشاره شود، مقايسهي بين ساختمان بتني و اسکلت في است؛ هر کدام از اين دو مورد مزايا و معايبي دارند. براي مثال مقاومت اسکلت في در برابر آتش سوزي و حرارت کمتر است؛ اما از سوي ديگر سرعت اجراي اسکلت في نسبت به ساختمان بتني بسيار بيشتر بوده و مراحل ساخت ساختمان را سريعتر پيش خواهد برد؛ زيرا اسکلت في در کليهي قسمتها ميتواند به صورت همزمان اجرا شود. هزينهي فولاد به کار رفته در اسکلت في نسبت به فولاد به کار رفته در ساختمان بتني بيشتر است؛ همچنين از آنجايي که وام مسکن در پروژههاي ساختماني بر اساس اتمام مراحل ساخت ساختمان پرداخت ميشود، در ساختمانهاي بتني ميتوان پس از پايان هر طبقه وام مربوطه را دريافت نموده و هزينهي ساخت طبقات ديگر را تأمين کرد.
اين در حالي است که در ساختمانهايي که با اسکلت في ساخته ميشوند، وامهاي مربوطه را تنها ميتوان در پايان کار کل ساختمان دريافت کرد. عمر سازههاي في از عمر سازههاي بتني بيشتر بوده و همچنين داراي ارزش اسقاط هستند؛ به اين معنا که در هنگام تخريب ساختمانهاي في، ميتوان اسکلت في آنها را به عنوان جنس دست دوم به فروش رساند؛ اما در تخريب ساختمانهاي بتني چيزي براي اسقاط وجود ندارد. با توجه به مسائلي که به آن اشاره شد، نميتوان به طور مطلق بين اين دو نوع سازه يکي را انتخاب کرد؛ بلکه بسته به نوع ساختمان و نوع کاربري آن بايد اين امر مشخص گردد.
منبع: https://kilid.com/mag/architecture/maintenance-reconstruction/1911
روش تنش مجاز
اين روش که قبلاً روش تنش بهرهبرداري يا روش تنش بار سرويس ناميده ميشد، اولين روشي است که به صورت مدون براي طراحي سازههاي بتن آرمه بکارگرفته شد. در اين روش يک عضو سازهاي به نحوي طراحي ميشود که تنشهاي ناشي از اثر بارهاي بهرهبرداري (يا سرويس)، که به کمک تئوريهاي خطي مکانيک جامدات محاسبه ميشوند، از مقادير مجاز تنشها نکنند. منظور از بارهاي بهرهبرداري يا سرويس بارهايي نظير: بار زنده، بار مرده، بار برف و بار زله هستند. اين بارها توسط آييننامههاي بارگذاري، مانند مبحث ششم مقررات ملي ساختمان تعيين ميشوند. در اين روش منظور از تنش مجاز تنشي است که از تقسيم تنش حدي ماده، نظير مقاومت فشاري براي بتن و مقاومت تسليم براي فولاد، بر ضريب بزرگتر از واحد، به نام ضريب اطمينان به دست ميآيد. تنشهاي مجاز مصالح توسط آييننامههاي محاسباتي تعيين ميشوند.
بدين ترتيب مراحل اين روش بطور خلاصه به ترتيب زير هستند:
1تعيين بارهاي وارد بر سازه
2آناليز سازه و تعيين تنشها در مقاطع مختلف به کمک تئوريهاي کلاسيک اجسام الاستيک
3تعيين تنشهاي مجاز با استفاده از يک آييننامه محاسباتي
4طراحي نهايي مقطع با اين محدوديت که در هيچ نقطهاي از سازه تنشهاي ايجاد شده از تنشهاي مجاز نکنند
اين روش به دليل سادگي و سهولت کاربرد تا چندي قبل به عنوان قابل استفادهترين روش طراحي سازههاي بتن آرمه مطرح بود. ليکن نقاط ضعف اين روش استفاده از آن را محدود کرده است. مهمترين اين نقاط ضعف عبارتند از:
الف: در اين روش ايمني به کمک تنها يک ضريب (ضريب اطمينان) و در يک مرحله منظور ميشود، از آنجا که عواملي که وم تأمين يک حاشيه ايمني را ايجاب ميکنند داراي ريشهها و شدتهاي متفاوت هستند، در نظر گرفتن آنها تنها با کمک يک ضريب غير منطقي است.
ب: بتن مادهاي است که تنها تا تنشهاي معادل نصف مقاومت فشاري آن به صورت الاستيک و خطي عمل ميکند. بنابراين با بکار بردن درصدي از مقاومت فشاري بتن در محاسبات نميتوان اطلاعي از ضريب اطمينان کلي سازه در مقابل فروريختگي به دست آورد.
ج: به کار بردن اين روش در طراحي بعضي مقاطع با اشکالات تئوريک مواجه است. به عنوان مثال در مقاطع خمشي تنش واقعي فولاد غالباً کمتر از مقداري است که با اين روش محاسبه ميشود.
تا سال 1956 ميلادي روش تنشهاي مجاز مبناي محاسبات در آييننامه ACI بود. اين روش از سال 1977 تنها در قسمت ضمائم آييننامه و تحت عنوان روش ديگر طراحي جا داده شد.
روش مقاومت نهايي
روش مقاومت نهايي که در آييننامه ACI به نام روش طراحي بر مبناي مقاومت موسوم است، حاصل مطالعات گسترده روي رفتار غير خطي بتن و تحليل دقيق مسئله ايمني در سازههاي بتن آرمه ميباشد. روند طراحي در اين روش را ميتوان به صورت زير خلاصه نمود:
1باربهرهبرداري به وسيله ضريبي موسوم به ضريب بار افزايش داده ميشود، بار حاصله را اصطلاحاً بار ضريبدار يا بار نهايي مي نامند.
2بارهاي ضريبدار بر سازه اعمال ميشوند و به کمک روشهاي خطي آناليز سازه ها، نيروي داخلي مقاطع محاسبه ميشود. به اين نيروي داخلي اصطلاحاً مقاومت لازم گفته ميشود. مقاومت لازم در يک مقطع شامل: مقاومت خمشي لازم، مقاومت برشي لازم، مقاومت پيچشي لازم و مقاومت بار محوري لازم است.
3براي هر مقطع، مقاومت طراحي آن از حاصل ضرب مقاومت اسمي در ضريبي کوچکتر از واحد به نام ضريب کاهش مقاومت به دست ميآيد. مقاومت اسمي، حداکثر مقاومتي است که مقطع قبل از گسيختگي از خود نشان ميدهد. مقاومت اسمي يک مقطع مشتمل از مقاومت خمشي اسمي، مقاومت برشي اسمي، مقاومت پيچشي اسمي و مقاومت بار محوري اسمي است.
4طراحي مقطع به نحوي که در آن مقاومت لازم از مقاومت طراحي کمتر باشد.
روش طراحي بر مبناي مقاومت، امروزه اساس کار طراحي سازههاي بتن آرمه ميباشد.
روش طراحي بر مبناي حالات حدي
به منظور تکامل روش مقاومت نهايي، به ويژه از نظر نحوه منظور نمودن ايمني، روش طراحي بر مبناي حالات حدي ابداع گرديد. اين روش اکنون مبناي طراحي در تعدادي از آييننامههاي اروپايي است، با اين حال اين روش هنوز نتوانسته است جاي روش مقاومت نهايي را در آييننامه ACI بگيرد. اين روش از نظر اصول محاسبات مربوط به مقاومت، مشابه روش طراحي بر مبناي مقاومت است و تفاوت عمده آن با روش قبل، در نحوه ارزيابي منطقي تر ظرفيت باربري و احتمال ايمني اعضا ميباشد. در اين روش نيازهاي طراحي با مشخص کردن حالات حدي تعيين ميشوند. منظور از حالات حدي شرايطي است که در آنها سازه مورد نظر خواستههاي طرح را تأمين نميکند. طراحي سازه با توجه به سه حالت حدي زير صورت ميگيرد:
1حالت حدي نهايي، که مربوط به ظرفيت باربري ميشود.
2حالت حدي تغيير شکل (مانند تغيير مکان و ارتعاش اعضا)
3حالت حدي ترک خوردگي يا باز شدن ترک ها
منبع: ويکيپديا
سازه بتني سازهاي است که در ساخت آن از بتن يا بهطور معمول بتن آرمه (سيمان، شن، ماسه و پولاد به صورت ميلگرد ساده يا آجدار) استفاده شده باشد. در ساختمان در صورت استفاده از بتن آرمه در قسمت ستونها و شاه تيرها و پي، آن ساختمان يک سازه بتني محسوب ميشود.
امروزه بسياري از پلها را از بتن آرمه مي سازند. براي استفاده از پلهاي بلندتر و بيشتر شدن فاصله پايه پلها از تير پيش تنيده استفاده ميشود.
مزاياي سازههاي بتني
1ماده اصلي بتن که شن و ماسه ميباشد ارزان و قابل دسترسي است.
2سازههاي بتني که مطابق با اصول آييننامهاي طراحي و اجرا شده اند، در مقابل شرايط محيطي سخت، مقاومتر از سازههاي ساخته شده با مصالح ديگر هستند.
3به علت قابليت شکل پذيري بالاي بتن، امکان ساخت انواع سازههاي بتني نظير پل، ستون و . به اشکال مختلف ميسر است.
4سازههاي بتني در مقابل حرارت زياد ناشي از آتش سوزي بسيار مقاومند. آزمايشها نشان داده اند که در صورت ايجاد حرارتي معادل 1000 درجه سانتي گراد براي يک نمونه بتن آرمه، حداقل يک ساعت طول ميکشد تا دماي فولاد داخل بتن، که با يک لايه بتني با ضخامت 2?5 سانتي متر پوشيده شده است، به 500 درجه سانتي گراد برسد.
روشهاي طراحي سازههاي بتن آرمه
بهطور کلي هدف از طراحي يک سازه، تأمين ايمني در مقابل فروريختگي و تضمين عملکرد مناسب در زمان بهرهبرداري است. چنانچه مقاومت واقعي يک سازه بهطور دقيق قابل پيشبيني باشد، در صورتي که بارهاي وارد بر سازه و اثرات داخلي آنها نيز با همان دقت قابل تعيين باشند، تأمين ايمني تنها با ايجاد ظرفيت باربري به ميزان جزئي بيش از مقدار بارهاي وارده ممکن ميشود. ليکن عوامل نامشخص و خطاهاي احتمالي متعددي در آناليز، طراحي و ساخت سازهها وجود دارند که وجود حاشيه ايمني را در طراحي سازهها طلب ميکنند. مهمترين ريشهها و منابع اين خطاها عبارتند از:
الف: بارهايي که در عمل به سازه وارد ميشوند و همچنين توزيع واقعي آنها ممکن است با آنچه در بارگذاري سازه فرض شدهاست متفاوت باشند.
ب: رفتار واقعي سازه ممکن است با رفتار تئوريک سازه، که بر اساس آن نيروهاي داخلي اعضا محاسبه ميشوند، تفاوت داشته باشد.
ج: مقاومت واقعي مصالح به کار رفته در ساخت سازه ممکن است متفاوت از مقادير فرض شده در محاسبات باشد.
د: ابعاد قطعات و محل واقعي ميلگردها ممکن است دقيقاً مطابق آنچه طراح در محاسبات خود فرض کرده نباشد.
بنابراين، انتخاب يک حاشيه ايمني مناسب امر بسيار دشواري است که نحوه منظور نمودن آن، به صورت يکي از مشخصههاي اساسي روشهاي طراحي در آمدهاست. بهطور کلي طراحي سازههاي بتن آرمه به سه روش زير صورت ميگيرد:
1تنش مجاز
2مقاومت نهايي
3روش طراحي بر مبناي حالات حدي
مدلسازي سازه
امروزه در کشورهاي صنعتي و پيشرفته با تعريف کاتالوگ محصولات از فولاد و بتن تا سنگ نما در نرم افزارهاي مدلسازي اطلاعات ساختمان BIM سازنده، طراح و مالک به سادگي در مراحل ابتدايي با انتخاب محصول مشخص شده و جايگذاري آن در مدل با خصوصيات و رفتار ناشي از قرارگيري هر المان در ساختمان آشنا شده و ميتواند به صرفهترين انتخاب از لحاظ اقتصاي،انرژي و مقاومت را انجام دهد.
منبع: ويکيپديا
در ساختمانسازي به ورقه اي از گچ که ميان دو لايه ضخيم از کاغذ يا مقوا فشرده شده و براي ساخت ديوارهاي جداکننده داخلي و سقف از آن بهره بگيرند ديوار خشک (Drywall) يا تخته گچ (Gypsum Board) گفته ميشود. از تخته سيمان يا Cement board به منظور پوشش خارجي ديوارهاي خارجي ساختمان و از ديوار خشک به منظور پوشش داخلي ديوارها، در قاب بندي فولادي سبک استفاده ميشود. اين محصول را از آن جهت ديوار خشک مينامند که در هنگام نصب و اجراي آن از مصالح تر مانند سيمان و گچ استفاده نميشود.
ديوارهاي خشک به وسيله قاببندي چوبي يا قاب بندي فولادي سبک نصب و مسلح ميشود؛ لذا در هنگام زله رفتار يکپارچه ديوار باعث استحکام بيشتر آن ميشود.
ديوار خشک از دسته «ديوارهاي پيش ساخته» است که امروزه به عنوان يکي از راه حلهاي جايگزين ديوارهاي سنتي با مصالح بنايي غير مسلح (آجر فشاري، آجر سفالي، بلوک سيماني غير مسلح) استفاده ميشود. از ديوار خشک به عنوان ديوار جداکننده داخلي، پوششهاي نهايي و پوشش سازههاي بنا استفاده ميشود. استفاده از ديوار خشک به جاي ديوار بنايي باعث کاهش بار مرده به ميزان 35 درصد، کاهش نيروي مؤثر زمينلرزه بر ساختمان به ميزان 60 درصد، و کاهش هزينه تأمين ايستايي ساختمان ميشود.
ويژگيهاي قابل توجه ديوار خشک
کنترل صدا
اين نوع ساختار در دو لايه و بر روي قاب بندي چوبي يا قاب بندي فولادي سبک نصب ميگردد. از اين رو با قرار دادن مواد مخصوص مانند پشم شيشه، پشم سنگ يا يونوليت از انتقال صدا، از يک فضا به فضاي ديگر جلوگيري ميشود. اين ديوار در مقابل ترک خوردگي ناشي از حرکت جزئي سازه، انقباض حرارتي و انبساط حرارتي، داراي مقاومت لازم ميباشند.
وزن سبک
اين نوع مصالح داراي وزن کمتري نسبت به مصالح سنتي (بلوک، آجر و غيره) در شرايط داراي ضخامت يکسان ميباشند؛ بنابراين هزينة حمل و نقل آنها تا ميزان قابل توجهاي، کاهش مييابد. از ديدگاه طراحي نيز استفاده از اين مصالح، باعث کمتر شدن سايز و اندازة اعضاء سازهاي، کفها بعلت کاهش بار مرده، ميگردد. کاهش وزن در تقليل اثرات زله بر روي سازه نيز تأثير بسزائي دارد.
سرعت در نصب و اجرا
در فصل زمستان بعلت برودت زياد هوا، سرعت انجام کارهاي ساختماني کاهش مييابد؛ ولي با استفاده از اين سيستم، امکان نصب و اجراي در هر شرايطي وجود داشته و ساختمان بسرعت قابل بهرهبرداري ميگردد. از ديدگاه ديگر اين ساختار در کارخانه توليد و در کارگاه ساختماني انبار ميگردد؛ بنابراين محصول توليد شده، به راحتي بريده و بسرعت نصب ميگردد. پس از نصب ديوار و سقف با اين سيستم، عمليات نقاشي، کاغذ ديواري و غيره، بلافاصله انجام ميگردد. در اين حالت نيازي به سپري شدن زمان براي آماده شدن بستر براي انجام نقاشي مانند مصالح سنتي نميباشد.
تفاوت ديوار خشک با مصالح بنايي
تفاوت اين سيستم با ديوارهاي اجراشده با مصالح بنائي، پلاستر (گچ و خاک و سفيد کاري)، استفاده از نيروي کار کمتر، تميزي محوطه، پرت و دورريز کمتر، جلوگيري از دوباره کاريها (شامل تخريب گچ و خاک و ديوار جهت عبور لولههاي تاسيسات برقي و تعمير مجدد آن)، عدم وجود رطوبت در ملات خيس و زمان لازم جهت خشک شدن، سرعت در کار، هزينههاي اقتصادي، ميباشند.
منبع: ويکي پديا
کاربرد مفاهيم پايايي و اهداف توسعه پايدار در جهت کاهش اتلاف انرژي و آلودگي محيط زيست در معماري، مبحثي به نام معماري پايدار را به وجود آوردهاست. در اين نوع معماري، ساختمان نه تنها با شرايط اقليمي منطقه خود را تطبيق ميدهد، بلکه ارتباط متقابلي با آن برقرار ميکند. بهطوريکه بر اساس گفته ريچارد راجرز، «ساختمانها مانند پرندگان هستند که در زمستان پرهاي خود را پوش داده و خود را باشرايط جديد محيط وفق ميدهند و بر اساس آن سوخت و سازشان را تنظيم ميکنند.
وم احداث ساختمان به صورت سبز و پايدار
معماري پايدار مانند ساير مقولات معماري، داراي اصول و قواعد خاص خود است و اين سه مرحله را در برميگيرد:
· صرفه جويي در منابع
· طراحي براي بازگشت به چرخه زندگي
· طراحي براي انسان
· که هرکدام آنها استراتژيهاي ويژه خود را دارند.
شناخت و مطالعه اين تدابير، معمار را به درک بيشتر از محيطي که بايد طراحي آن را انجام دهد، ميرساند.
صرفه جويي در منابع
اصل صرفه جويي در منابع (Economy of Resources) از يک سو به بهرهبرداري مناسب از منابع و انرژيهاي تجديدناپذير مانند سوختهاي فسيلي، در جهت کاهش مصرف ميپردازد و از سوي ديگر به کنترل و بهکارگيري هرچه بهتر منابع طبيعي به عنوان ذخايري تجديد پذير و ماندگار توجه جدي دارد.
به عنوان مثال، يکي از منابع سرشار و ناميرا، انرژي حاصل از نور خورشيد است که امروزه توسط تکنولوژي فتوولتاييک براي فراهم کردن آب و برق مصرفي در ساختمان، از آن استفاده ميشود.
براي کنترل منابع، سه نوع استراتژي ميتواند مورد توجه قرار گيرد که شامل حفظ انرژي، حفظ آب و حفظ مواد است. همان گونه که مشاهده ميشود، تمرکز بر اين سه منبع، به دليل اهميت آنها در ساخت و اداره ساختمان است.
طراحي براي بازگشت به چرخه زندگي
اصل طراحي براي بازگشت به چرخه زندگي (Life Cycle Design) دومين اصل از معماري پايدار است و بر اين فکر يا نظريه استوار شدهاست که ماده از يک شکل قابل استفاده تبديل به شکل ديگري ميشود، بدون اينکه به مفيد بودن آن آسيبي رسيده باشد.
از سوي ديگر بهواسطه اين اصل، يکي از وظايف طراح، جلوگيري از آلودگي محيط است.
اين نظريه براي رسيدن به اين منظور در سه مرحله، ساختمان را مورد بررسي قرار ميدهد. اين مراحل به ترتيب عبارتند از:
مرحله پيش از ساخت، مرحله در حال ساخت و مرحله پس از ساخت.
بايد توجه داشت که اين مراحل به يکديگر مرتبط بوده و مرز مشخصي بين آنها وجود ندارد. براي مثال، ميتوان از مواد بازيافتي در مرحله پس از ساخت يک ساختمان به عنوان مصالح اوليه در مرحله ساخت ساختماني ديگر استفاده کرد.
طراحي براي انسان
اصل طراحي براي انسان (Humane Design)، آخرين و شايد مهمترين اصل از معماري پايدار است. اين اصل ريشه در نيازهايي دارد که براي حفظ و نگهداري عناصر زنجيرهاي ايستم لازم است که آنها نيز به نوبه خود بقاي انسان را تضمين ميکنند.اين اصل داراي سه استراتژي نگهداري از منابع طبيعي، طراحي شهري-طراحي سايت و راحتي انسان است که تمرکزشان بر افزايش همزيستي بين ساختمان و محيط بيرون از آن و بين ساختمان و افراد استفادهکننده از آنهاست.در واقع ميتوان گفت که براي رسيدن به معماري پايدار، طراح بايد اين مراحل و اصول را که تعريفکننده يک چارچوب اصلي براي طرحي پايدار است را در طرح خود لحاظ و برحسب مورد ترکيب و متعادل کند.
منبع: ويکيپديا
درباره این سایت